از ماموریت که برگشت ، خوشحال بود. پرسید:
راستی فرمانده ! گمراه کردن اینها
چه فایده ای دارد ؟ " ابلیس جواب داد :
امام اینها که بیاید ، روزگار ما سیاه خواهدشد ؛
اینها که گناه می کنند ، امامشان دیرتر می آید ....
مرد یعنی کار و کار و کار و کار
یکسره در شیفت های بیشمار
مثل یک چیزی میان منگنه
روز و شب از هر طرف تحت فشار
مرد موجی است هی در حال دو
جان بر آرد تا برآرد انتظار
او خودش همواره در تولید پول
لیک فرزند و عیالش پول خوار
با چه عشقی دائما در چرخشند
گرد شهد جیب او زنبور وار
چون که آخر شب به منزل می رسد
خسته اما با لبانی خنده بار
جای چای و یک خدا قوت به او
می شود صد لیست در پیشش قطار
از کتاب و دفتر و خودکار ، تا
اسفناج و پرتقال و زهرمار
آن یکی می خواهد از او شهریه
این یکی هم کفش و کیفی مارک دار
هر چه می گوید که جیبم خالی است
هر چه می گوید ندارم ، ای هوار
نعره می آید : "به ما مربوط نیست
ما مگر گفتیم ماها را بیار"
مرد یعنی آن که با پول و پله
می شود در خانه ، صاحب اعتبار
مرد یعنی سکته ، یعنی سی سی یو
ختم مطلب ، مرد یعنی جان نثار
خلقتش اصلا به این خاطر بود
تا درآرد روزگار از وی دمار
آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند
کودکی لبخند در دامان مادر میزند
آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را
و آن که با علمش به جان خصم آذر میزند
میلاد امام جواد(ع) مبارک
از روشنی طلعت رخشنده «باقر»
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
امسال هم گذشت و دلم پیرتر شده
هر روز و شب بدون تو با گریه سر شده
...
سهم من از نبودن تو کم نبوده است
چندی ست جای خالی تو بیشتر شده
...
با گریه های هر شب من در سکوت شب
یک شهر از نبودن تو باخبر شده
...
عمریست بغض رفتن تو مانده در گلو
عمریست شعرهای من از گریه ، تر شده
...
در صحفه ی نخست حوادث نوشته بود:
"چشم تو باز قاتل چندین نفر شده"
...
تقصیر شعرهای نگاه تو بوده است
مجنون ، نام دیگر شاعر اگر شده
...
باید به آب و آتش این عشق خو کنم
آن کس برنده است که مرد خطر شده