"زمستان "،زمستان است
نگاه سردتو بر من زمستان است
صدای سرد تو بر من زمستان است
بهار چشم تو بر من زمستان است
به گرمی دل نمیبندم
دلم لبریز از سردیست
در آغوشت پناهم نیست
چرا دنیا چرا دنیا
دلم از درد میسوزد
کسی با من موافق نیست
به درد خود گرفتارم


"زمستان "،زمستان است
نگاه سردتو بر من زمستان است
صدای سرد تو بر من زمستان است
بهار چشم تو بر من زمستان است
به گرمی دل نمیبندم
دلم لبریز از سردیست
در آغوشت پناهم نیست
چرا دنیا چرا دنیا
دلم از درد میسوزد
کسی با من موافق نیست
به درد خود گرفتارم

به روزهای سخت که رسید...
بسیار تفاوت داشت,
آنکس که در روزهای خوب بامن...
بسیار تفاهم داشت...!!!!

هی رفیــق
ما از اوناشیم که
یه قــدم برامون برداری
برات دربســت میگیرم
برسی به خواســـته هات

لحظه های ناب کودکی در پیچ و خم زمانه گم شد..
دوستانم را روزگار گرفت..
ما ماندیم و سیگاری کنج لب..
تلخی چای بی قند..
خش خش برگها به زیر پا..
ما ماندیم و پوچی لحظه ها..

خدایا مانده ام..
نمیدانم از دست داده ام
یا از دست رفته ام
که روزگارم چنین است..
