خواستم علمداری کنم . رفتم که برگردم نشد
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۵۹ ب.ظ
خیلی دعا کردم نشد
مشک و بغل کردم نشد
داداش حسین شرمندتم
رفتم که برگردم نشد
چشمام نمیبینه داداش
بدجوری دستام خاکیه
هر کار میشد کردم نشد
شرمنده مشکم خالیه
از داغه افتادم زمین
دستام برام کاری نکرد
تا خیمه ها راهی نبود
مشک آبروداری نکرد
دندون گرفتم عشق تو
سینه سپر کردم نشد
خواستم علمداری کنم
رفتم که برگردم نشد
- ۹۲/۰۹/۲۸